حسین پورقادری/ بیش از یک سال است که از دستور «امام خامنهای» به بدنه فرهنگی «دولت سیزدهم» و تاکید ویژه ایشان بر این مهم که «ساختار فرهنگی کشور نیاز به یک بازسازی انقلابی دارد» گذشت. پس اگر چه این دستور در همان مقطع زمانی با نوعی صراحت بیان و با یک ادبیات کاملا شفاف که «ما مشکل داریم در ساختار فرهنگی کشور؛ و یک حرکت انقلابی لازم است» توسط معظمله طرح گردید و با این توصیه ویژه همراه بود که در این «انقلاب فرهنگی» لازم است «بنیانی باید حرکت بشود، در عین حال برخاسته از اندیشه و حکمت باشد» ؛ اما معالاسف در طی یکسال گذشته عملا هیچ اقدام موثر و حرکت شفافی در این زمینه به چشم نیامده است!
زمان به سرعت در حال سپری شدن است و اکنون بیست ماه از نهایت عُمر چهل و هشت ماهه «دولت سیزدهم» طی شده و بدنه فرهنگی کشور در بهترین وضعیت ممکن تنها ۲۸ ماه دیگر فرصت دارد تا گامهای عملی خود را به منظور تحقق دستور «امام خامنهای» بروز دهد و به ظهور رساند. گامهایی که متاسفانه در مسیر طی شده تا به امروز خبری بروز بیرونی نداشته و جُز مقادیر قابل توجهی سخنرانی و استفاده با تاکید و یا بدون تاکید و همراه با تکرار فرمایشات رهبری در جلسات مختلف و توسط افراد گوناگون و با مسئولیتهای مختلف فرهنگی و ... منجر به دستآورد مشخصی نشده است. از این جهت است که در مجموع اقدامات عملی «دولت سیزدهم» و بدنه فرهنگی آن در زمینه «بازسازی انقلابی ساختار فرهنگی کشور» هیچ دستآوردی عیان نشده است.
البته در میان لازم است تا به برگزاری تک همایشی در بیست و سوم مهرماه سال جاری اشاره نمود. همایشی که با عنوان «منطق بازسازی انقلابی ساختار فرهنگی کشور» و توسط یک پژوهشگاه به نام «فرهنگ و اندیشه اسلامی» و با همکاری دستگاههای عمده مرتبط فرهنگی در مرکز همایشهای بینالمللی صداوسیما برگزار شد و در مجموع فرایند برگزاری نه تنها عایدی مشخصی نداشت؛ بلکه به نوعی اسباب رفع تکلیف را برای تمامی نهادهای مورد خطاب در زمینه «بازسازی انقلابی ساختار فرهنگی کشور» فراهم ساخت و سبب شد تا عنوان «مشارکت در برگزاری این همایش» کارنامه کاغذی پایان سال ایشان را پُربار نماید!
قطعا نمیتوان در میزان اخلاص و دغدغه شخص رییس جمهور محترم و وزیر ارجمند ارشاد برای جامهعمل پوشاندن به اوامر و دستورات «امام خامنهای» شک و یا تردید نمود. اما واقعیت آن است که استفاده مفرط از «بانیان وضع موجود» و همراه با جایابی اشتباه و چینش بعضا غلط بخشی از نیروهای تازهوارد و در کنار آن، رودربایستی برای تعویض نیروهای ناکارآمد در زیرمجموعههای مدیریتی را میتوان به عنوان اصلیترین دلایل برای دیدن نشده «هیچ» دستآوردی معرفی نمود. دستآوردی تُهی که موجب شد تا با گذشت بیش از یکسال از ابلاغ فرمان «بازسازی انقلابی ساختار فرهنگی کشور» توسط «امام خامنهای»، گام عملی دقیق و روشنی حتی در جهت تبیین این دستور رؤیت نشود و نهادهای فرهنگی کشور آنچنان گیج در این زمینه باشند که لازم شود تا بار دیگر خود رهبری به این زمینه ورود و در دیدار روز گذشته خود با «اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی» به تبیین این کارخواسته مبادرت ورزیده و بفرمایند: «منظور از ساختار، ساختار فرهنگی جامعه و ذهنیت و فرهنگ حاکم بر آن و در یک کلام نرمافزاری است که افراد جامعه بر اساس آن در زندگی فردی و جمعی خود عمل میکنند».
قطعا نقش رهبری در هر ساختاری را میبایست در تعیین اهداف و جهتگیریهای کلی آن ساختار دانست و در این میان تبیین «چیستی» و «چرایی» و «چگونگی» تحقق هر یک از این اهداف و پیگیری این جهتگیریها به عنوان یک «کارخواسته» وظیفه بخشهایی است که این هدفگذاری در راستای فعالیت آنها صورت پذیرفته است. پس وقتی رهبری در یک جامعه اقدام به طرح یک «کارخواسته» و یا یک «سیاستکلان» میفرمایند؛ لازم است تا در بخشهای مختلف که مورد خطاب این فرمان واقع شدهاند، تحرک لازم در جهت تبیین «چیستی» و «چرایی» و «چگونگی» تحقق آن «کارخواسته» صورت پذیرد و اینگونه نشود که پس از گذشت ۱۵ ماه از مطالبه آن، کوچکترین اقدام عملی مشخص و قابل ارایهای صورت نپذیرد و در نهایت خود رهبری مجبور شوند تا دستور و فرمان خود را تبیین نمایند!
قطعا بدنه کارشناسی «دولت سیزدهم» در حوزه فرهنگی، تقریبا شش ماه فرصت نیاز داشت تا با تجمیع سریع نظرات و بهرهمندی کامل از عقبه «چهل سال مدیریت فرهنگی کشور» و برونداد مجموع اقدامات فرهنگی صورت گرفته در «گام نخست انقلاب اسلامی» و ... به یک جمع بندی جامع و کاربردی برسد. جمعبندی کاملی که نه به صورت نظریهها و گفتگوهای کلان تنها از قابلیت زینت بخشیدن به سخرانی مدیران برخوردار باشد؛ بلکه جمعبندی کاملی که منجر به تولید و ارائه یک «طرح جامع» (Master Plan) گردد. «مستر پلن» و یا همان «طرح جامع» و «نقشه اصلی» که مبتنی بر اصول «مدیرت کلان استراتژیک» تهیه شده و از قابلیت ترجمه و تبدیل شدن به یک «نقشه راه» و «برنامه عملیاتی» دقیق و یک «اکشن پلن» (Action Plan) جامع و منضبط برخوردار باشد.
پس اگر چه صرف شش ماه وقت برای تولید «طرح جامع» و در ادامه اختصاص شش ماه وقت برای تهیه یک «برنامه عملیاتی» و «نقشه راه» مبتنی بر آن «نقشه اصلی» زمان بسیار زیاد و به معنی هزینهکرد فرصت مغتنمی از یک دولت است و به معنی اختصاص یکسال از عمر چهارساله یک دولت میباشد. اما روندی اجتناب ناپذیر برای پیگیری صحیح یک «کارخواسته» و «سیاستکلان» میباشد.
بر این اساس متولیان امور مختلف و بالاخص متولیان اجرایی در کشور؛ سوای نظر از استفاده و تکرار ادبیات و عنوان کلی یک «کارخواسته» و یا یک «سیاستکلان» در سخنرانیهای خود؛ نیازمند اختصاص نهایت زمان یکساله برای تمرکز و تهیه یک «طرح جامع» یا همان «مستر پلن» و سپس تنظیم «برنامه عملیاتی» یا همان «اکشن پلن» موجه و قابل قبول برای یک «کارخواسته» تعریف شده توسط «رهبری» میباشند و این حداقل توقع ممکن از هر دولتی است که طبق قانون تنها چهار سال از فرصت خدمت و به سامان رساندن امور اجرایی در کشور برخوردار است.
پُرواضح است که «بازسازی انقلابی ساختار فرهنگی کشور» مقدمهای برای «انقلاب فرهنگی دوم» است و این مهم محقق نخواهد شد مگر به سبب تولید «محتوای انقلابی» و ایجاد «نظم» در شاکله و آرایش عمومی مقولهی «فرهنگ» در همهی بخشهای گستردهی آن؛ اقدامی که تحقق واقعی آن وابسته به تهیه یک «طرح جامع» و سپس تنظیم «برنامه عملیاتی» کامل میباشد و در این راستا «شورای عالی انقلاب فرهنگی» تنها مرجعی است که میتواند به این مهم مبادرت ورزیده و در نقش «قرارگاه فرهنگی کشور» حاضر شود و هدایت دستگاههای مختلف فرهنگی را به سمت هدفگذاریهای کلان عهده دار شود. موضوعی که به درستی توسط «امام خامنهای» مورد توجه واقع شد و سبب شد تا معظمله در همان ماههای آغازین «دولت سیزدهم» و پس از طرح عنوان کلی به عنوان «کارخواسته دولت سیزدهم» اقدام به صدور احکام و معرفی اعضای جدید «شورای عالی انقلاب فرهنگی» نموده و به این ترتیب در روز یکشنبه ۲۳ آبانماه سال ۱۴۰۰ هجریشمسی، دومین گام عملی در چارچوب وظایف رهبری و در جهت تحقق این هدفگذاری مهم، یعنی «بازسازی انقلابی» در «ساختار فرهنگی کشور» برداشته شد تا دولت بتواند به سرعت فرایند امور را پیگیری نمایند.
در این میان شاید حداقل توقع از «دولت سیزدهم» در حوزه فرهنگی آن بود که به سرعت در چیدمان «دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی» تغییرات جدی صورت داده و با بکارگیری حداکثری از ظرفیتها و بروز رسانی طیف سنتی و وامانده در بدنه کارشناسی این شورا آنچنان تحول سریعی صورت دهد و آنچنان از ظرفیت اعضای حقیقی این شورا بهره بگیرد که فرایند تهیه و تنظیم «طرح جامع» و «برنامه عملیاتی» به کمتر از یکسال کشیده و اینگونه نشود که امروزه همگان تصور کنند که وانمود نشود که کُمیت «دولت سیزدهم» در «عرصه فرهنگی» همچنان میلنگد و طیف مدیران تازه ورود یافته به مجموعههایی همچون «وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی» پس از گذشت ۲۰ ماه از استقرار دولت، همچنان اندر خم کسب مقبولیت و مشروعیت در میان جامعه هنری میباشند!
«دبیرخانه» قطعا «پاشنه آشیل» و نقطه ضعف «شورای عالی انقلاب فرهنگی» است که میتواند به نقطه قوت آن مبدل گردد. مکانی که در صورت تحول فوری و تزریق مناسب بودجه و خروج از انحصار باند و طیفی خاص از نیروی انسانی بعضا کم تحرک و عموما خسته! با یدک کشیدن عنوان «کارشناس» میتواند به خوبی جایگاه این «شورای عالی» را در سطح «قرارگاه فرهنگی کشور» ارتقاع بخشیده و تثبیت سازد. اتفاقی که متاسفانه در طی یکساله گذشته نیفتاد و در دیدار روز گذشته، به صورتی غیر مستقیم مورد گلایه رهبری واقع شد و سبب شد تا ایشان بار دیگر بر این مهم اشارت فرمایند که: «نقش و وظیفه این شورا، هدایت فرهنگی کشور و جامعه است» و در ادامه بر این موضوع تذکر جدی دهند که «با وجود غنا و تراز بالای افراد حاضر در این شورا، اما هویت جمعی شورایعالی به تناسب اعضای آن، بروز لازم را ندارد» !
بیان صریح «امام خامنهای» و تذکر ویژه ایشان به این مهم که «در مورد دستگاههایی همچون فرهنگ و ارشاد اسلامی، آموزش و پرورش، سازمان تبلیغات و صداوسیما، هدایت فرهنگی، فقط با ابلاغ سندهای تحول امکانپذیر نمیشود بلکه باید این سندها محقق و اجرایی شوند و ضمانت اجرای آنها هم حضور رؤسای سه قوه در شورایعالی انقلاب فرهنگی است» بیش از هر چیز متوجه کمکاری نهادینه در «دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی» بوده و از این جهت لازم است تا «ریاست محترم جمهور» در جایگاه «ریاست شورای عالی انقلاب فرهنگی» موضوع تغییرات در «دبیرخانه» را شخصا دنبال و تا انتصابات جدید، پیگیری نمایند.
حرکت لاکپشتی و کمشتاب مدیران فرهنگی «دولت سیزدهم» و بالاخص بیبرنامگی و یا برنامهریزیهای غلط و غیرهوشمندانه در عرصه تولیدات سمعی و بصری و مشخصا تمسک حداکثری مدیران «سازمان سینمایی» و «رسانه ملی» و «ساترا» به شیوه «حرف درمانی» از جمله موضوعات مهم و مغفول ماندهای است که با تغییر وضعیت در «دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی» به سرعت قابل اصلاح و ترمیم خواهد بود.
البته تغییر وضعیت در «دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی» مقدمهای است برای شروع واقعی «بازسازی انقلابی ساختار فرهنگی کشور» و حرکت به سمت فرایند تهیه و تنظیم «طرح جامع» و «برنامه عملیاتی» است و تحقق واقعی و ملموس این بازسازی بیش از هر چیز نیازمند تحول در بدنه اجرایی و کارشناسی «دولت سیزدهم» و حذف بیرودربایستی «بانیان وضع موجود» و حداقل رساندن حضور تعیین کننده «مدیران بازنشسته و آزمون پس داده کشوری و لشکری» و بالاخص خروج جایگاههای مدیریتی در حوزه فرهنگ، از بنبست «انحصار» جریانات خاص و «عقل کل پندار» همچون برخی از «فارغ التحصیلان دانشگاه امام صادق» و مرتبطین و وابستگان به ایشان میباشد. قبیلهای که عملکرد طیف «آشنا»ی ایشان در طی هشت سال حاکمیت «دولت حسن روحانی» آنچنان «موجب تضعیف روحیه تهاجمی انقلاب شد» که با کمی دقت میتوان «فتنه اخیر» را محصول کاشت های صورت گرفته در آن دوران قلمداد نمود!
در اینجا لازم است تا به این مهم توجه شود که منظور از این بحث لزوم خروج بدنه اجرایی و کارشناسی «دولت سیزدهم» از انحصار کامل طیف های خاص و تمرکز بر استفاده مطلق از وابستگان مستقیم و یا غیر مستقیم به ایشان مورد نظر میباشد. انحصاری که قطعا با استفاده از سایر جریانات فکری و وسعت بخشیدن به طیف مشاوران و معتمدان دلسوز نسبت به «آرمانهای انقلاب اسلامی» شکسته خواهد شد و تنها با این روش است که «میتوان به کمک پایههای فکری انقلاب و «جوانان فعال» فرهنگ و روحیه انقلابی را بار دیگر تجدید کرد و یک حرکت عظیم فرهنگی بوجود آورد» انشاءالله
ارسال نظر